تو را من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن * سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندهی فراهم
تو را من چشم در راهم.
شباهنگام ، در آن دم که بر جا درهها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم👀🙁