به پایان آمد این دفتر :
واقعیت اینست که دیگر با دلار سی و چند تومانی و بنزین سه هزار تومانی و غیره و غیره جایی برای حرفهای عاشقانه در این موقعیت نمانده است .و مردم حق دارند بگویند که اینا یه مشت شعاره نه واقعیت .بقول شاعر:
چنان خشکسالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
بنظر دیگر با این اوضاع اقتصادی حرف از عشق و عاطفه زدن نشان از بیخیالی محض یک فرد دارد .
مخصوصا برای افرادی که واقع گرایانه ترند.این حرفها جز محمل معنای دیگری ندارد. لذا من نیز با نتایج بدست آمده در این وبلاگ پستی نمیگذارم.جز وقتهایی که دل نوشتهای داشته و بخواهم دلم را سبک کنم .
بر خود وظیفه میدانم از مخاطبینی که دائم پستهای منو دنبال میکردند و بخصوص مخاطب خاصم کمال تشکر را داشته باشم.
حکایت همچنان باقیست:
اما حکایت ما هنوز تموم نشده. نمیشود کسی را که نزدیک به دوازده سال از روزهای جوانی اش را با یادش گذراندی فراموش کنی .کسی که تمام جوانیم با حسرت بودن با او و مرور خاطره روزهای خوب با او بودن، طی شد و به چهل رسید...
اما دوست ندادم حضورم به زندگی اش سایه بیندازد و باعث آراز و نگرانی اش بشود.از خدای منان برای او خانواده خوشبختش روزهای خوبتر و بهتر را آرزو میکنم.میدانم او همیشه خوشبخت بوده و هست چون لازمه خوشبختی داشتن قلبی رئوف و باگذشت و نگاهی زیبا به زندگیست که او همه را دارد.
از او میخواهم اگر خواسته و ناخواسته موجب آزار و اذیت او شده ام مرا ببخشد.و خیالش آسوده باشد که من هیچ دلخوری و رنجیدگی از او ندارم.
پذیرای نظرات عزیزان هستم.
به امید روزهای بهتر....
نویسنده وبلاگ دومانلی سوزلر